خورشید

۴ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

چرا لازم است به سیاست بازتوزیعی فکر کنیم؟

کدام سیاست به جای کدام سیاستمدار

 

در چند وقت اخیر، اگر متن بیانیه‌های احزاب، مصاحبه‌ی چهره‌های سیاسی و هر نوع شعار و بیان سیاسی را مرور کنید، به چند موضوع اصلی می‌پردازند؛ عموما می‌خواهند که نابرابری‌های اقتصادی و شکاف طبقاتی کاهش یابد، مساله‌ی فساد حل شود و ... این موارد عموما در فضای سیاسی سال‌های​​ اخیر کمتر بیان می‌شد، اما با توجه به اتفاقات دی ۹۶ به کانون اصلی توجهات سیاسیون تبدیل شده است و برای‌شان این دغدغه وجود دارد که نابرابری‌های موجود به شورشی دیگر (و از جنس فروپاشی اجتماعی) و یا برآمدن نیروی سیاسی فرصت‌طلبی منتهی شود که نه تنها مشکل را حل نکنند بلکه بر عمق و موارد بحران بیفزایند. نمونه‌های ترامپ در آمریکا، بولسونارو در برزیل و رشد احزاب راست افراطی در اروپا نمونه‌هایی از برندگان وضع فعلی سیاست در جهان هستند که راه حل بحران را در حذف مهاجرین، زنان و دیگر گروه‌های مطرود جامعه بیان می‌کنند و ادعا می‌کنند حضور این افراد، منجر به از دست رفتن فرصت‌ها برای مردان سفید و در نتیجه خانواده‌های کشورهایشان شده است و حال باید آن‌ها را حذف کرد. این گروه‌ها به شکل ترسناکی مشابه احزاب فاشیست در ایتالیا و نازی در آلمان هستند و در شعارهای‌شان، از مشابهت با آن شعارها پرهیز ندارند. در ایران نیز رشد ایده‌های باستان‌گرایی کور، مشابه آنچه در پهلوی تبلیغ می‌شد، به نگرانی‌ها افزوده است که حاشیه‌نشینان سیاسی -آنانکه صدایشان پوشش داده نمی‌شود- در ستیز با مرکز به ائتلاف با این ایدئولوژی‌ها روی آورد و برای تمتع و دستیابی به آرمانشهر آریایی وعده داده شده، به گروهی کمک کند که در این مرحله بهتر وعده می‌دهد.

 

احمدی‌نژاد در سال ۸۴ توانست شمه‌ای از این ایده را نشان دهد و در دور دوم انتخابات آن سال بر هاشمی رفسنجانی پیروز شود. او در این دوره شعار می‌داد که نفت را بر سر سفره مردم می‌آورم و از این طریق به اقشار محروم کمک خواهم کرد. تجربه‌ی دوران ریاست‌جمهوری هاشمی هنوز در اذهان تغییر نکرده بود و ادعاهای احمدی‌نژاد برای بازندگان دوره‌ی هاشمی جذابیت‌هایی داشت که به وی تمایل نشان دهند. در همان انتخابات، مهدی کروبی نیز قول داده بود به هر شهروند ایرانی بالای ۱۸ سال، ماهانه ۵۰ هزارتومان پرداخت کند و او نیز با استقبال خوبی مواجه شده بود. منبع تمام این وعده‌ها بر مبنای درآمد نفت بوده است و دولت‌ها در ایران با توزیع رانت درآمد حاصله از فروش نفت، سعی در خرید حمایت سیاسی و تقویت گروه‌های حامی خود داشته‌اند. برنده‌ی انتخابات نیز کسی است که بتواند قول بزرگتری بدهد و بگوید رانت بیشتری توزیع می‌کند. در توزیع رانت نیز فسادهای مختلفی شکل می‌گیرد که از خلال این توزیع‌ها، بابک زنجانی در دولت قبلی و برای نمونه بهره‌مندان از دلار ۴۲۰۰ تومانی در این دولت، مفسد اقتصادی می‌شوند. واکنش افراد نیز بستگی به بهره‌مندی آنان از این توزیع دارد، اگر بهره‌مند باشند که حامی این سیاست هستند و اگر بی‌بهره باشند، عموما ساکت‌اند، زیرا از آنان در این مرحله چیزی کاسته نمی‌شود و این افراد امیدوارند تا در دور بعدی از توزیع رانت بهره‌مند شوند و از اینجاست که برای بهره‌مندی از رانت، به قدرت نزدیک می‌شوند.

 

راه دیگری که برای حل بحران نابرابری به ذهن می‌رسد، بازتوزیع است. یعنی درآمد/دارایی‌ها از برخورداران با وضع مالیات گرفته شود و از طریق یارانه به نابرخورداران منتقل شود. در اینجاست که سیاستمداران برای رای آوردن لازم است برنامه‌ای طراحی کنند که در آن به صورت شفاف برندگان سیاست بازتوزیعی آن‌ها مشخص باشد تا آن گروه اجتماعی به آن رای دهد. در یک انتخابات نیز آن سیاستمداری می‌تواند موفق باشد که بتواند بزرگترین ائتلاف گروه‌های اجتماعی حول برنامه انتخاباتی‌ش را بسازد. اما در ایران، گویا قرار است سیاستمداران برای منافع همه تلاش کنند و از آنجا که این شعاری بیش نیست، منتفعین حضور سیاستمداران، وابستگان آنها هستند نه اقشار اجتماعی.

 

حال اگر قرار است پروژه‌ای در دستور کار قرار گیرد تا دغدغه‌هایی که عموما در سطح شعار مطرح شده است، حل شوند لازم است به جای فکر کردن به آنکه چه کسی در چه جایگاهی قرار گیرد، لازم است به آن اندیشیده شود که چه برنامه‌ای برای بازتوزیع می‌توان انتخاب کرد و باید دانست تا زمانی که سیاستِ مبتنی بر توزیع رانت ادامه داشته باشد، هیچ تحولی حتی در سطح جایگزینی افراد قرار نیست رخ دهد. توزیع‌کنندگان رانت از این وزارتخانه به آن یکی منتقل می‌شوند، روسای سازمان‌ها مگر به حکم حضرت اجل صندلی را ترک نمی‌کنند و همه‌ی منتفعین از وضع موجود تلاش می‌کنند تا همین چهره‌ها در قدرت بمانند زیرا این چهره‌ها در توزیع رانت، آزمون خود را پس داده‌اند و به معلوم نیست چهره‌ی بعدی به همین چهره‌ها فرصت بهره‌مندی دهد یا کسانی دیگر را بر سر سفره نشاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۷ ، ۰۹:۲۸
محمد

اعتراض انجمن اسلامی تهران به دولت روحانی

عکس از کانال انجمن اسلامی تهران، ویرایش، محسن رضازاده


در خرداد ۹۲، موفقیت روحانی آنچنان برای معترضین انتخابات پیشین خوشایند بود که برایش ساختند «سبز و بنفش نداره، جنبش ادامه داره» اما اعتراض‌های روز یکشنبه 22 مهر در دانشگاه تهران، عیان کردن اختلافاتی است که اکنون دیگر کتمان کردنی نیست و حتی نمی‌توان آن را کوچک دانست. حضور در خیابان در اعتراض به نداشتن تریبونی برای بیان دیدگاه‌های خود در مقابل روحانی، راهی بود که دانشجویان برگزیدند. اعتراضاتی که از سوی انجمن اسلامی تهران تدارک دیده شد و برای حفظ پایگاه هویتی خود و فاصله‌گذاری با دیگر گروه‌های معترض با حمل پلاکاردهای سبزرنگ همراه بود.


فضای سیاسی و دانشجویی سال‌های پس از ۸۸، متاثر از دست بالای ائتلاف نیروهای مترقی شامل اصلاح‌طلبان و دیگر گروه‌های تحول‌خواه بوده است. این نیروها در این سال‌ها با درکی نزدیک به هم، مطالبات خود در حوزه‌ی دانشگاه را با تاکید بر استقلال نهاد دانشگاه از نهاد قدرت پیگیری کردند و از سال ۹۲ در دولت اعتدال حسن روحانی به حمایت از انتخاب وزرایی همچون توفیقی و فرجی‌دانا دست زدند تا در برابر نهادهای انتصابی از دانشگاه حمایت کننداما دوام وزارت این دو کوتاه بود و در مجلس نهم اجازه‌ی کار به این دو داده نشد. انتظار نیروهای حامی روحانی پس از تغییر نسبی ترکیب مجلس، انتخاب وزیری قوی و موثر بود که به دیگران اجازه ندهد در امور وزارتخانه و به همین نسبت دانشگاه دخالت کنند اما روحانی در ابتدا با عدم معرفی وزیر از این خواسته شانه خالی کرد و نهایتا نیز وزیری را معرفی کرد که انتخاب بیستم به بعد دولت در تحقق وعده‌ها بود. انتخابی که از آغاز با حاشیه همراه بود و دانشجویان به اشکال مختلف نسبت به این انتخاب واکنش نشان دادند. اعتراضاتی که پس از اعتراضات دی ماه و بازداشت و احضار گسترده‌ی فعالان دانشجویی و احکام قضایی طولانی‌مدت برای دانشجویان تشدید شد.


در این شرایط، دولت روحانی و در راس آن وزارتخانه‌های علوم، اطلاعات و کشور به دلیل ناتوانی در کنترل ثبات سیاسی کشور و امنیتی شدن فضای دانشگاه‌ها مورد نقد قرار گرفتند و این چنین، ائتلاف نیروهای مترقی با دولت روحانی به گسست نزدیک شد. در این مدت، بدنه‌ی دانشجویی با مراعات احوال دولت تلاش کردند تا اجازه دهند دولت روحانی، پروژه‌ی خود را پیش برد و از این طریق به بسط حاکمیت ملی کمک کنند اما نرسیدن دولت به اهداف وعده داده شده و جابه‌جا شدن موضع‌گیری‌های بدنه منجر به سرخوردگی بدنه و برآمدن گروه‌ها و شعارهایی شد که علاوه بر پر کردن جای خالی شعارهای کمتر بیان شده‌ی این سال‌ها، مواضع دیگری را نیز نمایندگی می‌کرد.


راهپیمایی اعتراضی ۲۲ مهر، یک نمود از تغییر فاز فعالیت‌های دانشجویی گروه‌های رسمی است که اگر نتوانند عقیده‌ی خود را به صورت معمول و مرسوم بیان کنند، قرار نیست گوش به فرمان باشند و تنها با صدور بیانیه و مشابه آن اعتراض کنند و منتظر بمانند که دولت حاکم اجازه دهد که به چه شیوه‌ای حرف خود را مطرح کنند. مدت‌ها بود که خیابان و صحن دانشگاه، تابو شده بود و فعالیت‌های رسمی معطوف به سالن و دفتر و تابلوهای اعلانات بود و اکنون این سد ذهنی برای دانشجویان شکسته شده است که «چه باید کرد؟» به همان کنش‌های مورد تایید مدیران محدود می‌شود.


حضور در خیابان از این جهت اهمیت دارد که به همه‌ی دانشجویان این پیام را می‌دهد که این گروه معترضند و شما را به همراهی فرا می‌خوانند و از این طریق ایجاد فضای مشترک برای بیان اعتراض را فراهم می‌کند. فضایی که مشارکت حلقه‌های معترضِ خارج از تشکیلات را فراهم می‌کند. به قدرت این خبر را می‌دهد که این تعداد آدم واقعی این نظر را دارند، همان‌ها که قرار است روزی به پای صندوق رای بروند، پس لازم است شنیده شوند و نباید آن را یک موج تبلیغاتی رسانه‌ای صرف برشمرد و مهم‌تر از همه آنکه به نیروهای همفکر این خودباوری و اعتماد به نفس را می‌دهد که ما با این مبانی هویتی و نظر سیاسی، افرادی هستیم که توان داریم نظر خود را فارغ از نمایندگی چهره‌های سیاسی بیان کنیم و اگر سیاستمداری رای آورد، نمی‌تواند با رای ما پز دهد اما صدای ما را ببرد.


این مطلب در شماره 174 انجمن اسلامی شریف، منتشر شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۷ ، ۱۰:۰۲
محمد

یادداشتی پیرامون حضور پررنگ ایرانیان در راهپیمایی اربعین

اربعین نفتی

زیارت جابر بن عبدا... انصاری در اربعین سال 61 هجری را می‌توان از اولین روایات تاریخی از زیارت قبر امام حسین دانست. همچنین روایات تاریخی بسیاری از زیارت قبر امام حسین در اربعین و راهپیمایی آن در کتب روایی شیعه وجود دارد که نشان می‌دهد این پدیده حداقل از سابقه‌ی تاریخی برخوردار است. روایات تاریخی نیز از عزاداری‌های شیعیان در اربعین به زبان‌های عربی، فارسی، ترکی و اردو روایت می‌کند که نشان می‌دهد حضور عزاداران در این مراسم از تمامی حوزه‌ی جغرافیایی شیعی بوده است. فارغ از جوانب معنوی این تجمع، پرداختن به اثرات اجتماعی این حادثه نیز اهمیت دارد. همراهی گروه‌های شیعی در مسیر راهپیمایی حس همدلی برای این جمعیت ایجاد می‌کرد، میزبانی از زائرین بر توان ساماندهی شیعیان موثر بود و همه‌ی این اتفاقات در حالی رخ می‌داد که عموما حاکمان عراق، از اهل سنت بودند و در بهترین حالت سنگی در مقابل پای زائرین نمی‌گذاشتند، پس لازم بود که جامعه‌ی مدنی شیعه با کمک منابع مالی خود که از طرف مراجع تقلید یا دیگر گروه‌های اجتماعی تامین می‌شد به پاسداشت این حرکت اقدام کند.

در دوران رژیم بعثی در عراق، به دلیل نگاه تنگ‌نظرانه‌ی حاکمیت و جنبه‌ی اجتماعی که این راهپیمایی برای جمعیت شیعه ایجاد می‌کرد، ممنوعیت ویژه‌ای برای این حرکت اعمال می‌شد ولی از سال 2003 با سقوط صدام، این راهپیمایی از سوی شیعیان عراق از سر گرفته شد. شرایط حاکم بر این راهپیمایی با وجود دولت‌هایی که شیعی بودند همچون گذشته بود و نهایتا دولت از امنیت زوار حمایت می‌کرد و بودجه‌ای به موکب‌هایی که جهت خدمت‌رسانی به زوار ایجاد شده بود، پرداخت نمی‌کرد. در همان سال‌ها نیز گروهی از ایرانیان به این راهپیمایی می‌رفتند و همراه با دیگران به عزاداری می‌پرداختند.

با توجه به خطراتی که نفوذ و حملات داعش در عراق برای عتبات عالیات ایجاد کرده بود، جمعیت زیادی از اربعین سال 1392 عازم عراق شدند تا در این راهپیمایی شرکت کنند. در دو ساال اول حضور زائران ایرانی برای مشارکت در راهپیمایی در عراق به میزانی فراتر از حداکثر توان خدت‌دهی نیروهای مرزی بوده است و نهایتا نیز گروه‌های بسیاری توانستند در این سال‌ها بدون طی کردن فرایند قانونی (اخذ گذرنامه و ویزا) از ایران به عراق مسافرت کنند.

پس از شور و حال اولیه، فرصتی فراهم شد تا نیروهای دولتی برای این مراسم نیز برنامه‌ریزی کنند. ابتدایی‌ترین حرکت، تشکیل ستاد اربعین در نهادهای مختلف بود. حضور نهادهای امنیتی و خدماتیِ عمومی مثل راهداری و هلال احمر در این ستادها لازم بود و البته می‌شد حضور سازمان‌های مذهبی همچون اوقاف و آستان‌های اماکن مبارکه را توجیه کرد اما حضور نیروهایی همچون «شهرداری تهران» در این ستادها توجیه نداشت. حتی اگر بپذیریم که شهرداری تهران خود را موظف می‌داند که به شهرداری‌های نجف و کربلا در خدمت‌رسانی به زوار در شهرها کمک کند، راه‌اندازی موکب‌های اختصاصی توجیهی نداشت. اتفاق بزرگ در همین لحظه کلید خورده بود، ستاد اجرایی فرمان امام، آستان مقدسه حضرت معصومه و بسیاری دیگر از نهادها برای حضور و خدمت‌رسانی به زوار در عراق با هم رقابت می‌کردند. کمک‌هایی که ورای اثرات سیاسی‌اش در عراق به ساخت اجتماعی عزاداری نیز آسیب رساند.

مردمی که تا سال پیش در راهپیمایی حاضر می‌شدند و از غذایی که کم یا زیاد، بهداشتی یا کمی ناسالم اما مردم میزبان آماده کرده بودند می‌خوردند، با ظرف‌های غذای یکبار مصرفی مواجه شدند که توسط سازمان‌های دولتی ایرانی و در حجم زیاد تهیه شده بود. شیر یا چای با طبخ عراقی چای خود را به چای‌های ایرانی داد و اربعینی که حامل فرهنگ مدنی مردم منطقه بود به‌واسطه‌ی خواست سازمان‌های دولتی ایران تغییر پیدا کرد یا خواهد کرد. خواسته‌ای که به واسطه‌ی حضور درآمد نفت تامین شد. عموم زوار نیز در انتخاب بین دو روش پذیرایی مردمی و دولتی روش دوم را برمی‌گزینند. مسیری که نهایتا به کمرنگ یا حذف شدن حضور میزبانان عراقی منتهی خواهد شد. فرهنگ میزبانی مردمی عراق به راه و روش سازمانی و بوروکراتیک ایرانی تبدیل می‌شود.

این مطلب در شماره 159 خبرنامه انجمن اسلامی شریف به چاپ رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۵
محمد


نگاهی به قضاوت‌های تاریخی ما

شجریان، تفنگ و ما


یک.

«شب است و چهره میهن سیاهه نشستن در سیاهی ها گناهه

تفنگم را بده تا ره بجویم که هر که عاشقه پایش به راهه»

در کوران حوادث انقلاب ۱۳۵۷، کاستی دست به دست می‌شد که یک روی آن آهنگ موسوم به «شب‌نورد» -با مطلعی که در ابتدای این مطلب بخشی از آن ذکر شد- و در سمت دیگر کاست آهنگ «در هوای آزادی» ضبط شده بود. نوار با صدای دو خواننده‌ی متفاوت ضبط شده بود ولی در فضایی واحد و در ستایش از انقلاب مردم ایران قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب بود که مشخص شد این نوار و چند نوار دیگر که به چاووش موسوم بود، به همت لطفی، مشکاتیان، علیزاده، شجریان، ناظری و ... ساخته شده است. گروهی که چندماه پیش از انقلاب و در اعتراض به کشتار ۱۷ شهریور از مرکز موسیقی رادیو استعفا داده بودند و مستقل کار می‌کردند.


دو.
«تفنگت را زمین بگذار

که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار

تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن

من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان‌کن

ندارم جز زبانِ دل، دلی لبریزِ مهر تو

تو ای با دوستی دشمن.»

این شعر فریدون مشیری پس از سال هشتاد و هشت به‌واسطه‌ی تک‌آهنگی که شجریان در واکنش به اتفاقات آن سال خواند، بسیار شنیده شد و یکی از آهنگ‌های مورد علاقه‌ی معترضین حوادث آن سال بود. معترضینی که هفت سال لازم بود تا گروهی از آسیب‌دیدگان حوادث‌ش حتی در ادبیات فردی همچون سعید مرتضوی نیز شهید عنوان شوند و هرچند خواننده‌ی این شعر نیز از آن سال به بعد با محدودیت‌هایی مواجه شد اما نهایتا مسئولان دولتی در هنگام بازگشت او پس از سفر درمانی‌اش به آمریکا تلاش کردند تا مقدمات درمان وی را فراهم کنند.


سه.
غرض از نگارش این دو مقدمه یک مقایسه‌ی تاریخی است.
 شجریان که خود را «صدای مردم» می‌نامد سال ۵۷ در جستجوی اسلحه‌ای است تا انتقام خون برادر را بستاند اما در سال ۸۸، نه تنها خود اسلحه نمی‌خواهد بلکه از نیروهای مقابل نیز می‌خواهد که اسلحه‌ها را زمین بگذارند و با گفتگو، مسائل را حل کنند. اگر از نگاه شجریان متاخر به شجریان متقدم نگاه کنیم، این فراخوان «تفنگم را بده» خشونت‌زا است و او نیز در برابر خشونت نیروهای سرکوبگر به زور روی آورده است.


چهار.
نکته‌ی حساس قضاوت‌های تاریخی دقیقا همین جاست که نباید با عینک امروز به گذشته نگاه کنیم. به راحتی می‌توانیم بگوییم فلان نظامی یا بهمان سیاسی در اول انقلاب در اثر تندروی و کینه‌جویی انقلابیون آن زمان اعدام شده است اما از کجا معلوم که اگر ما در آن زمان حاضر بودیم و قدرت را در دست داشتیم، آنگونه رفتار نمی‌کردیم. آری به راحتی می‌توان با مبناهای «حقوق بشری» دادگاه‌های «شرعی و خلقی» آن روزگار
  را به پرسش کشید اما فراموش نکنیم که عموم مردم نیز آنچه رخ می‌داد را می‌پسندیدند و اکثر حاضران و عاملان اتفاقات ناسازگار با مبانی فعلی سیاست، حقوق، اقتصاد و غیره تنها از سر اقبال خوب یا بدشان، این چنین نقش‌هایی را ایفا کرده‌اند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۵۱
محمد