خورشید

۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

دفاع از نظارت نهادهای مردم‌نهاد بر عملکرد سازمان زندان‌ها

سازمان زندانیان


خبرها همه کوتاه است. فلانی در زندان فوت شد. بهمان زندانی در اعتراض به رفتار غیرقانونی زندانبانانش دست به اعتصاب غذا زد. عموم این خبرها مربوط به زندانیان سیاسی است ولی مطابق گزارش‌های موجود، وضع زندانیان عادی در دسترسی به امکانات اولیه نیز محدود و حتی بدتر از زندانیان سیاسی است. جای هرکدام از این فلانی و بهمانی در سالی که گذشت، نام‌های بسیاری می‌توان گذاشت. آتنا دائمی و گلرخ ایرایی در اعتراض به وضعیت خود در قرچک اعتصاب غذا می‌کنند. پس از اعتراضات دی ماه، آنچنانکه قوه قضاییه اعلام کرده است، سینا قنبری و وحید حیدری در بازداشت خودکشی کرده‌اند. خبری که به تصمیم مجلس برای بازدید از اوین منجر شد اما به فاصله‌ی چند روز پس از این بازدید و قبل از آنکه گزارش کمیته‌ی بازدید منتشر شود(که البته بعدا اعلام شد جهانشاهی رئیس کمیسیون قضایی و کمیته بازدید از انتشار گزارش منصرف شده است) کاووس سیدامامی نیز فوت کرد. دلیل مرگ او نیز خودکشی اعلام شد.

در سالیان گذشته نیز زندان‌ها وضعیت خوبی نداشته‌اند، مرگ ستار بهشتی و سه جوان مشهور کهریزک (روح‌الامینی، کامرانی و جوادی‌فر) در حوادث سال ۸۸ و فوت هدی صابر پس از اعتصاب غذا، نگرانی‌های جدی در مورد بازداشتی‌ها و زندانیان ایجاد کرده است. به این موارد، فوت زهرا کاظمی روزنامه‌نگار ایرانی-کانادایی در سال ۱۳۸۲ و زهرا بنی‌یعقوب در سال ۱۳۸۶ و فوت سعیدی سیرجانی در سال ۱۳۷۳ را می‌توان اضافه کرد.

زندانیانی که عموما بازداشتی هستند و به مرحله دادگاه نرسیده‌اند و حتی با پذیرش فرض مجرمیت، لازم است مجازات متناسب با جرمشان باشد که در این موارد تنها باید رنج زندان را تحمل کنند نه آنکه بابت عدم دسترسی به خدمات درمانی یا فشارهای دیگری که در زندان به آنان وارد می‌شود، دچار رنج‌های دیگری شوند. نمونه‌ی چنین شکایتی را خانواده‌ی علیرضا رجایی مطرح کردند که با پایان یافتن زندان، امسال برای درمان سرطان اقدام کرد و مجبور شد قسمتی از گونه‌هایش را بردارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۵۱
محمد

نگاهی به بحران‌هایی که داشتیم و خواهیم داشت

ایران را سراسر بحران گرفته‌ است


سال ۹۵ که پایان یافت، نمایی از حادثه‌ی پلاسکو برای بحرانی‌ترین لحظه‌ی سال در ذهن ما نقش بسته بود. امسال نیز برای غم پایانی وجود نداشت، فقط همین شش ماهه‌ی دوم را مرور کنیم، زلزله کرمانشاه در آبان(با ده هزار کشته و زخمی و هفتادهزار نفر بی‌خانمان)، کشتی نفتکش سانچی در دی(با ۳۲ نفر کشته) و هواپیمای یاسوج در بهمن (با ۶۵ کشته) که اگر با حوادث نیمه اول سال همچون معدن یورت در گلستان (۴۳ نفر کشته) جمع کنیم، همه‌ی سال را به عزا گذرانده‌ایم. تازه اینها حوادث غیرمترقبه است که به خاطر ناگهانی بودن، جلب توجه می‌کنند و اگر بحران‌های موجود در کشور را که هر روزه بر تصمیمات مردم و حتی دولت اثر می‌گذارند اما به دلیل دائمی بودن دیده نمی‌شوند، به این مجموعه اضافه کنیم دیگر حتی فرصت عزاداری هم نداریم.

عزا

بحران آب را باید هر روزه در سطح آب پشت سدها، مهاجرت‌ها و حاشیه‌نشینی‌ها ببینیم اما چون این اتفاقات سروصدای هر روزه ندارند، حس نمی‌کنیم یا حداقل به سکوت برگزار می‌کنیم تا خبری همچون اعتراض ۱۸ اسفند ورزنه اصفهان نسبت به خط لوله انتقال آب بیاید که بحران عمومی آب را می‌فهمیم. تازه این مساله را هم اول کار به استثمار حاشیه توسط مرکز فرو می‌کاهیم (این مورد که صدای حاشیه در تصمیم‌گیری‌ها شنیده نمی‌شود را انکار نمی‌کنم اما مساله آب را فراتر از این چارچوب می‌دانم) تا پروژه‌ی سیاسی «قیام» را نزدیک جلوه دهیم و برایمان سخت است تا عمومی و فراگیر بودن چالش را بفهمیم. مساله‌ی موسسات مالی از جنس ناتوانی دولت بود که نتوانست همه‌ی بازیگران را در یک چارچوب مقید به قانون حفظ کند و امروز در تهران و مشهد، مال‌باختگانی حضور دارند که مطالبه‌ی امنیت سرمایه‌هایشان را دارند و از سویی دیگر،مردمی که منتظرند تا ببینند بر سر بانک‌های دیگر چه بلایی می‌آید، آیا باید زودتر پول‌هایشان را پس بگیرند (که ورشکستگی زنجیره‌ای بانک‌ها رخ می‌دهد) یا دولت قرار است هزینه‌ی ریسک افراد را بپردازد(یعنی بازی به همین شکل ادامه پیدا کند).


مقابله با بحران‌های دسته‌ی اول نیاز به دولتی قوی دارد تا قوانین و رویه‌های اجرایی تدارک ببیند، بتواند آنها را به اجرا بگذارد و بر آن نظارت کند. مثلا ممنوعیت پرواز هواپیماهای با عمر بالا یا تقویت فنی تیم‌های امدادی هلال احمر برای کمک سریع به آسیب‌دیدگان در زلزله و دیگر سوانح وظیفه‌ی دولت است اما وقتی دولت ضعیف است و در کارهای روزمره‌اش هم ناتوان است، این امکان را برای هر شخصی فراهم می‌کند که پول جمع کند و قول دهد یک ریال هم به دولت نمی‌دهم و برای زلزله‌زدگان امکانات فراهم می‌کنم اما تا این لحظه پول در حساب بانکی باشد و مردم نیز از کمبود کانکس رنج ببرند.


اما در بحران دوم، توان حل مساله توسط دولت وجود ندارد، شاید روزگاری دولت‌ها می‌توانستند با تصمیمات صحیح مانع این چالش‌ها در کشور شوند، اما امروز بیشتر از هر چیز به جامعه‌ای قوی احتیاج داریم که همه‌ی ذی‌نفعان ماجرا را در نظر بگیرد و در تصمیمی که هم امروز و هم آینده را مدنظر قرار می‌دهد به شیوه‌ی مشارکت‌جویانه تصمیم سخت بگیرد و بر آن وفادار بماند. اینگونه است که اگر جامعه نمایی از لحظه‌ی پس از انفجار بحران را دید، علت را شناخت و تصمیم سخت را گرفت دیگر قرار نیست به وعده‌های سیاستمداران و خط مارهایشان اعتماد کند، زیرا می‌داند راه حل به نظر کارشناسی نیاز دارد و نه رویابافی با وعده‌ها که اگر نخواهیم واقعیت را بپذیریم، قرار نیست حادثه رخ ندهد یا واقعیت مطابق رویای ما ساخته شود بلکه ممکن است سال دیگر، بحران‌های دسته‌ی دوم آنچنان سیلابی ایجاد کنند که حتی بحران‌های دسته‌ی اول دیده نشوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۱۱
محمد

اقتصاد سیاسی سینمای انقلاب

همه‌ی هنرمدان نظام

در روزهای اخیر، بحث‌های زیادی پیرامون جمله‌ی من فیلم‌ساز وابسته‌ام، فیلم‌ساز نظامم از ابراهیم حاتمی‌کیا در آیین اختتامیه جشنواره فیلم فجر شکل گرفت. در این مقاله، مروری کوتاه بر سینمای نزدیک به حاکمیت و تاثیر اقتصاد بر آن خواهیم داشت. در ابتدا بر شکل‌گیری مهمترین نهاد حاکمیتی در هنر مروری می‌کنیم و سپس جریانات را با گذر تاریخ مرور خواهیم کرد.

ابراهیم حاتمی‌کیا

چند صباحی از انقلاب گذشته بود که جمعی از جوانان انقلابی و مذهبی گرد هم آمدند تا بنیان سازمانی هنری و مذهبی را بنا نهند. سازمانی که ابتدا، حوزه فرهنگ و هنر اسلامی نام گرفت و محفل گروه‌های هنری مختلف قرار گرفت. در بخش ادبیات و شعر آن، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی و قیصر امین‌پور چهره‌های مهم و اثرگذار بودند که گرد طاهره صفارزاده، شاعر برجسته و مسلمان جمع شدند.

بوسفعلی میرشکاک، علیرضا قزوه، فریدون عموزاده خلیلی، احمد عزیزی، افشین علا و بسیاری دیگر در این دوران در حوزه آزمون و خطا کردند تا نسل بعدی شعرای انقلابی باشند و حتی در مناصب سیاسی فرهنگی از جمله در شوراهای مختلف وزارت فرهنگ و یا رایزنی‌های فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور نقش‌آفرینی کنند. همسویی شاعران البته دیری نپایید چون با تقسیم جناح انقلابیون مذهبی به دو بخش در میان شاعران در دهه هفتاد نیز همین اتفاق رقم خورد. قزوه، در حلقه‌های شعر بیت رهبری جایگاه مهمی گرفت و عموزاده خلیلی در ستادهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان نقش‌آفرینی می‌کرد. حوزه‌ی دیگری که حوزه‌ی هنری در آن فعالیت کرد، موسیقی بود که با جمع کردن شعرایی چون ساعد باقری و خوانندگانی چون حسام‌الدین سراج، عبدالحسین مختاباد و .. به ترویج موسیقی انقلابی و مذهبی پرداخت.

اما داستان بخش سینمایی حوزه متفاوت از کار درآمد. سینما که  مشخص نبود پس از انقلاب آیا مجاز خواهد بود یا نه، محل فعالیت مهمترین هنرمندان حوزه هنری قرار گرفت. جوانانی که می‌خواستند متن را به تصویر بکشند و در همین چارچوبه‌ی فکری، محسن مخملباف به همراهی تیم بازیگرانش مجید مجیدی، محمد کاسبی و فرج‌الله سلحشور به بازسازی تصویری کتاب‌های گناهان کبیره و استعاذه شهید دستغیب در فیلم‌های توبه نصوح و استعاذه دست زدند. منتقدان مذهبی سینما این فیلم‌ها را پسندیدند و امیدوار بودند در حوزه‌ی هنری، هنر در اسلام، انقلاب و ارزش‌ها قرار خواهد گرفت. فیلم‌های اجتماعی و سیاسی نیز در حوزه ساخته می‌شد که با توجه به شرایط سیاسی آن زمان، به بازنمایی قهرمانی‌های پیش از انقلاب گروه‌های مذهبی و رشادت‌های جنگ می‌پرداخت.

اما در سال ۶۱ اختلافی میان جوانان موثر در حوزه و مدیریت آن اوج گرفت که محمدعلی زم جدال را مغلوبه کرد و نتیجه آنکه هنرمندان آرمانگرایی چون مخملباف، امین‌پور، حسینی و ... پس از ناصر پلنگی و گروه هنرهای تجسمی از حوزه خارج می‌شوند تا فضا برای احاطه‌ی کامل سازمان تبلیغات بر حوزه مهیا شود.

اخراجی مطرح حوزه، محسن مخملباف اما همچنان از سوی گروه‌های سینمایی مختلف وابسته به بخش ایدئولوژیک نظام همچون بنیاد مستضعفان حمایت می‌شد. اگر حوزه محصول شرایط فرهنگی پس از انقلاب بود و گام به گام باید ساخته می‌شد، بنیاد مستضعفان به واسطه‌ی مصادره‌های پس از انقلاب، از امکانات شرکت‌های تولید فیلم و همچنین سینماهای قبل از انقلاب بهره می‌برد. مخملباف با همراهی بنیاد و همچنین گروه شاهد وابسته به بنیاد شهید است که فیلم‌های متفاوتش همچون عروسی خوبان، نوبت عاشقی و شب‌های زاینده‌رود را می‌سازد. فیلم‌هایی که با واکنش مواجه می‌شود و برای مثال، وصل نیکان حاتمی‌کیا با بودجه‌ی حوزه در پاسخ به عروسی خوبان ساخته می‌شود.

در دهه‌ی شصت، با ایده‌آل‌های سیاسی-فرهنگی-اقتصادی که وجود داشت، تهیه‌کنندگان سینما به بخش دولتی تبدیل شده بود که در قالب بخش‌های سینمایی نهادهای انقلابی و یا به صورت مستقیم از وزارت فرهنگ (در قالب بنیاد فارابی) فعالیت می‌کردند. محدودیت‌های اقتصادی سبب شده بود که امکان فعالیت بخش خصوصی محدود باشد و حتی فیلم کارگردانانی چون بیضایی و کیارستمی نیز توسط نهادهای دولتی همچون کانون پرورش ساخته شود.

در دهه‌ی هفتاد، گذار از سینمای دولتی به خصوصی کم و بیش آغاز شد. تهیه‌کنندگانی که پیشتر در نهادها و سازمان‌ها مشغول به کار بودند، فرهنگ و علی‌الخصوص سینما را جایی مناسب برای خدمت یافتند. دولت به صورت کلی حمایت خود را از فیلمسازی همچنان نگاه داشت و خدمات فنی یارانه‌ای شامل نگاتیو فیلم، دوربین و ... ارائه می‌داد.

در همین دوران سینما نیز همچون سیاست شاهد حاکمیت دوگانه بود. بخشی از حاکمیت فیلمی تهیه می‌کرد و بخشی دیگر، توقیف. یکی از معروفترین فیلم‌های توقیفی این سال‌ها، آدم‌برفی به کارگردانی داود میرباقری است که با سرمایه‌گذاری و حمایت حوزه هنری ساخته شد. فیلمی که به دلیل زن‌پوشی بازیگر مرد فیلم (ایفای نقش دنیا توسط اکبر عبدی) با حاشیه‌های فرهنگی زیادی همراه بود، اما فیلم پس از دریافت مجوز اکران و پشت سر گذاشتن حواشی حتی در سیمای جمهوری اسلامی به نمایش درآمد. یکی دیگر از فیلم‌های جنجالی آن سالها، آژانس شیشه‌ای ابراهیم حاتمی‌کیا است که در دوران معاون سینمایی ضرغامی اجازه‌ی اکران نیافت اما زمانی که این مشکل حل شد، فیلم مناسبتی و عادی تلویزیون شده بود.

در این دوران، نهادهای انقلابی و دولتی از رویکرد ساخت فیلم سیاسی یا ایدئولوژیک عقب‌نشینی کردند و در تهیه‌ی آثار اجتماعی و حتی طنز همچون خواهران غریب، مرد عوضی و ... حضور پیدا کردند. یکی از دلایل این امر، فضای پس از دوم خرداد بود که تغییر رویه‌ها در کشور را ایجاد کرده بود. همچنین در این سال‌ها شرکت‌های صنعتی نیز از ابزار سینما برای تبلیغ محصولات خود استفاده کردند. فیلم نان، عشق و موتور هزار در این دسته‌ استت. بعدها شرکتی همچون گلرنگ نیز به تهیه‌کنندگی آثاری دست زد اما حضورش به صورت سرمایه‌گذاری در فیلمسازی بود و نه آنکه انتظار تبلیغ مستقیم آثارش در فیلم را داشته باشد.

در دهه‌ی هفتاد، گذار از سینمای دولتی به خصوصی کم و بیش آغاز شد. تهیه‌کنندگانی که پیشتر در نهادها و سازمان‌ها مشغول به کار بودند، فرهنگ و علی‌الخصوص سینما را جایی مناسب برای خدمت یافتند. دولت به صورت کلی حمایت خود را از فیلمسازی همچنان نگاه داشت و خدمات فنی یارانه‌ای شامل نگاتیو فیلم، دوربین و ... ارائه می‌داد. باگسترش امکانات و ارزان شدن ساخت فیلم در این دوران به مدد دوربین‌های دیجیتال جریان سینمای جشنواره‌ای توانست استقلال نسبی بیشتری کسب کند. بهمن قبادی و آثار او که پس از مدتی و در دهه هشتاد از ساخت فیلم با مجوز پرهیز کرد در این دسته است.

با اتفاقات سال ۸۸ سینما نیز مورد توجه جریان سیاسی اصولگرا و با محوریت سپاه قرار گرفت. در این سال‌ها، موسسه‌ای همچون سفیرفیلم برای ساخت مستندهای سیاسی ایجاد شد که مستندهای سیاسی و جنجالی این سالها را تهیه کند. در این دوران موسسه‌ای فرهنگی هنری اوج نیز سامان یافت تا پروژه‌های فرهنگی سیاسی را پیش ببرد. موسسه‌ای که نامش با چند پروژه‌ی خاص در فضای کشور بسیار بر سر زبان افتاد. بیلبوردهای تبلیغاتی «صداقت آمریکایی» در سطح شهر با موضعی علیه مذاکرات هسته‌ای از اولین حرکات این موسسه بود که به واسطه‌ی قراردادی خوب توانسته بود شهرداری را همراه کند. اما آخرین اتفاق پر سر و صدا حول این موسسه، حضور قوی در جشنواره فیلم فجر امسال بود. بگونه‌ای که رقابت دو فیلم به وقت شام و تنگه ابوقریب، مسابقه‌ی دو فیلم این موسسه بود. رقابتی که به امسال اختصاص ندارد و رقابت ایستاده در غبار و بادیگارد در سال 94 نیز مسابقه‌ی دو فیلم از این موسسه بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۱۲
محمد